پنهان کاری جایگزینی برای دروغ ؟!

پنهان کاری یا دروغ
پنهان کاری یا دروغ

مواجه شدن با صفت ناشایستی که ممکن است صاحب آن باشیم کار آسانی نیست. اما گاهی اوقات در محکمه وجدان خود (اگر وجدانی باقی مانده باشد!)  گیر می‌افتیم و متوجه می‌شویم که انگار مهمان نه چندان دوست داشتنی مثل حسادت، کینه‌ورزی، ترحم طلبی و امثال این‌ها در وجود ما لانه کرده است. از آنجایی که همه ما تصویر پیامبر گونه‌ای از خود در ذهن پرورانده‌ایم. برای نجات آبروی این پیامبر معصوم سریعن به فکر چاره می‌افتیم.
حالا اگر آن صفت ناشایست تازه تفحص شده، دروغ باشد. با خود عهد خواهیم کرد که «دیگر به هیچ عنوان دروغ نگوییم». و البته بعد از چند ثانیه، تازه متوجه می‌شویم که داریم چه عهد خطرناکی با خود می‌بندیم. آب دهانی قورت می‌دهیم و چشمانمان گرد می‌شود و سریعن واژه «به هیچ عنوان» را حذف و «تا حد امکان» را اضافه می‌کنیم.

پنهان کاری راهی برای فریب خودمان

راهکار عملی که برای کنار گذاشتن دروغ در پی خواهیم گرفت. جایگزین کردن پنهان کاری و ابهام به جای بیان دروغ واضح است.

  • با ماشینی که از دوستمان به امانت گرفته‌ایم تصادف می‌کنیم. سریعا ماشین را به تعمیرگاه می‌بریم و بعد از تعمیر آن را به صاحبش پس می‌دهیم. بدون هیچ توضیحی مبنی بر اینکه چه بلایی بر سر ماشین‌اش آمده! اینجاست که خود را از هر گونه اتهام ضد اخلاقی مبرا می‌دانیم!!! چرا؟ چون ما وظیفه‌مان را به درستی انجام دادیم. خسارت وارده را جبران کردیم و تشخیص دادیم که جزئیات بیشتر را لازم نیست که صاحب ماشین بداند!!!

 

  • در حالی که می‌دانیم شخصی منتظر تلفن ما است با او تماس نمی‌گیریم و جواب تماس‌های او را نمی‌دهیم. در نهایت هم آن شخص (به احتمال زیاد) قید خواسته‌هایش را می‌زند و اگر هم از ما در مورد دلیلش جویا شد. با کمال صداقت! می‌گوییم: «در شرایطی نبودم که بتوانم جواب بدهم». واقعا هم شرایط پاسخگویی را نداشته ایم!! چون یکی از شرایط لازم برای پاسخگویی «تمایل» است. و اگر هیچ کس‌هم نداند خودمان و خدای خودمان خوب می‌دانیم که چنین شرایطی را نداشته‌ایم.!!

 

  • در رابطه‌ای هستیم و تعهدات و ضوابطی را به شکل علنی و غیر علنی پذیرفته‌ایم. اما بدون آنکه به طرف مقابلمان اطلاع بدهیم در مسیر تغییر مناسبات گام بر می‌داریم. روزی هم که توانستیم طرف مقابلمان را در عمل انجام شده قرار دهیم. در جواب تمام اعتراضاتش سکوت می‌کنیم و فقط به پیامبر درون خود می‌گوییم: «من اصلا هیچ چیزی را نگفته‌ام،  چه برسد به دروغ!!!»

 

  • در بعضی مواقع وقاهت و حماقت را از این هم بیشتر می‌کنیم. وقتی که خود را فقط با حذف و تغییر چند کلمه از اتهام دروغ عاری می‌دانیم!

این رفتارها شاید پیامبر درون ما را آرام کند اما در اصل صورت مساله، تاثیری ندارد. هنوز هم ترس است که وجود ما را فراگرفته و مانع از بروز شفافیت و صداقت می‌شود.

شاید مطالعه مقاله‌ای پیرامون پنهان کاری در ویکی پدیا خالی از لطف نباشد

امیدوارم به زودی بتوانم مطلبی پیرامون لزوم شفافیت و صداقت منتشر کنم.

در پاسخ یک سوالک اجباری
دادی تو به من واکنشی تکراری
تو متهمی به چند تا جرم بزرگ
بدخلقی و بی‌فکری و پنهان کاری!

منتشر شده در
دسته‌بندی شده در یادداشت

توسط علیرضا پورعابدین

من در این گوشه خودساخته‌ام؛ نون و ماستی دارم. روزگارم بد نیست...

2 دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *