افسردگی از آنچه که فکر می‌کنیم به ما نزدیک‌تر است

افسردگی
افسردگی

اگر واژه « افسردگی » تصویر یک مشت قرص رنگارنگ و آدمی سر به بقل گرفته در گوشه یک اتاق خالی را برای شما تداعی می‌کند. شاید لازم باشد در تعریف خود از افسردگی بازنگری کنیم.

لازم نیست مثل دیوانه‌ها ساعت‌ها به گوشه‌ای خیره شویم. همین که مدت‌هاست حالمان خوب نیست، آنچنان حوصله نداریم، تصمیم گیری برایمان سخت است و از شرایط فعلی خودمان راضی نیستیم. دلایل کافی برای ابتلا به افسردگی است.

اگر نگاهی به تعریف و علائم افسردگی بیاندازیم. احتملا آنقدر این علایم برای ما آشنا خواهند بود که از وفور آنها در محیط و حتی زندگی خود تعجب خواهیم کرد. اما واقعا چه چیز باعث زیاد شدن علایم افسردگی در جامعه ما شده است؟

امید به آینده

وقتی در دورنمای آینده زندگی، نشان موثق و شفافی مبنی بر پیروزی و موفقیت نمی‌توان دید. ناچار خواهیم بود از قوه تخیل ذهن کمک بگیریم و شعله‌های امید را روشن نگه داریم.

تضاد ایدئولوژیک

انفکاک و تضاد ما بین ارزش‌های ذهن ما، آموزه‌های اخلاقی تدریس شده در مدرسه و ارزش‌های جاری جامعه امروز ، ما را در مرکز مثلث بحرانی قرار داده است که به بودن در آن عادت کرده‌ایم.

عدم ثبات و امنیت اقتصادی

بحران‌های اقتصادی که اوج آن‌ها را در سالهای ۹۰ تا ۹۲ شاهد بودیم. چنان فشاری به روح و روان ما وارد می‌کند که برای تحمل آن‌ها ناچار خواهیم بود. بخشی از مشکلات و چالش‌های رو به روی خود را نادیده بگیریم.

سبک زندگی

جامعه در حال گذار از سنت به مدرنیته است. عدم آگاهی و آموزش‌های لازم برای به دست آوردن یک « سبک زندگی » استاندارد باعث شده تا روز به روز تهدیدهای بیشتری سلامت جسمی، روحی و عاطفی ما را هدف قرار دهد. ورزش، تغذیه، روابط عاطفی و اشتغال از جمله حوزه‌هایی هستند که تحت تاثیر این مورد قرار گرفته‌اند.

مواجهه با همه این ناملایمات، اگر چه روند عادی زندگی ما را مختل نخواهد کرد. اما به طور حتم آن را تحت تاثیر قرار خواهد داد.

خلاصه کلام اینکه:

بروز علائم افسردگی در چنین شرایطی آنچنان هم دور از ذهن نیست.

منتشر شده در
دسته‌بندی شده در یادداشت

توسط علیرضا پورعابدین

من در این گوشه خودساخته‌ام؛ نون و ماستی دارم. روزگارم بد نیست...

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *