از چند سال پیش که فیسبوک و اپل و گوگل سری تو سرا در آوردن یه موج تازه از توجه آدما به شرکت های تکنولوژی شروع شد. موجی که تاثیراتش به ایران هم رسید. یه تعدادی رسانه کارشون این بود که اخبار موفقیت این شرکت های رویایی رو به ما بدن. یه عدهای هم شدن مسئول آموزش پولدار شدن! دقیقا از همون موقع ها بود که واژه استارت آپ وارد گنجینه لغات جوون های بلند پروازی مثل من و هم نسل های من شد.
استارت آپ چی هست؟
اگه یه کسب و کار تازه این چند تا ویژگی رو داشته باشه بهش میگن استارت آپ یا کسب و کار نو پا
-
ایده: دقیقا ندونه از چه طریقی میخواد پول در بیاره و فعلا تو فاز کشف مدل کسب و کار باشه
-
گسترش پذیری: بتونه به سرعت رشد کنه. یعنی لازم نباشه برای بزرگ شدنش منابع رو هم به همون میزان بیشتر کنه
-
ریسک پذیری: ایده اولیه ریسک پذیری بالایی داشته باشه یعنی اگه شکست خورد که فقط همین دارایی های کم الان رو از دست دادیم ولی اگه موفق بشه بازگشت سرمایه خیلی شگفت انگیزی داشته باشه
استارت آپ میتونه توی هر زمینهای باشه اما چون احتمال موارد دوم و سوم (یعنی گسترش پذیری و ریسک پذیری) در موضوعات تکنولوژی و خصوصا نرمافزار و وب بیشتره. واژهٔ استارت آپ با تکنولوژی گره خورده و خیلیها فکر میکنند که وقتی اسم استارت آپ میاد داریم در مورد یک کسب و کار اینترنتی صحبت میکنیم.
التهاب استارت آپ در ایران
اصطلاح حباب دات کام رو شنیدید؟ در بین سال های ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰ میلادی یه هیجان و استقبال زیادی به سمت شرکت های ایترنتی دنیا سرازیر شد که باعث شد شاخص بورس کشورهای صنعتی دنیا رشد عجیبی کنه. اما همون جور که از اسمش پیداست این افزایش ارزش واقعی نبود و در اثر هیجان و التهاب جامعه در مواجهه با یک پدیده جدید اتفاق افتاده بود.
حالا به شکل مشابهی از سال ۹۰ که شرکت سرمایه گذاری سرآوا بخشی از سهام دیجی کالا رو خرید. یک التهاب بزرگ بین جوونهای جویای نام به پا شده و همه میخوان دیجی کالا بشن!
همه میخوان استارت آپ بزنن و گنجینه واژگانشون پر شده از اصطلاحات وارداتی کسب و کارهای آنلاین. در این بین کسب و کارهای بیل و کلنگ فروش (کسایی که خودشون تجربه موفقی ندارند اما مدعی دونستن راهکارها هستند) هم مثل قارچ رشد کردند. رویدادها، دورهها و همایش های زیادی پیرامون موضوع کسب و کار اینترنتی و استارت آپ راه افتاده. رسانههای زیادی حول محور پوشش اخبار استارت آپ ها شکل گرفتند. خلاصه اگه التهاب استارت آپ برای جوون های هم نسل من آب نداشته برای یه عده نون داشته!
این وسط شرکت های زیادی تو حوزه کسب و کار اینترنتی ایجاد شدن و بیلبوردهای وسط اتوبان رو پر کردند. شرکت هایی که همه دارن حسرتشون رو میخورن اما وقتی خبر از گزارش مالی میشه بخش بزرگی از این شرکت ها زیان ده اعلام میشن و بعد از چند سال فعالیت هنوز برای سرمایه گذار یا مالکشون هزینه محسوب میشن نه درآمد!
مجله های به اصطلاح تخصصی در حوزه استارت آپ شکل گرفته که روی جلد هر شمارشون عکس یه جوون باد تو گلو انداخته خندون رو چاپ میکنن و زیرش به نقل از آقا یا خانوم موفق مینویسن: «همه چیز از پارکینگ خونه مامان بزرگم شروع شد»! در صورتی که جزئیات مهم در بین هیاهوها گم میشه. جزئیاتی که اگه جامعه بخواد این راه را ادامه بده باید ازش اطلاع داشته باشه.

تاثیر التهاب استارت آپ
با پا گرفتن هیاهوی استارت آپ ها سطح توقع جدیدی از امکانات بین جوون ها شکل گرفته (که الزاما بد هم نیست). نسلی که پدرش بعد از سی سال کارمندی نهایتا ۳ ملیون دریافتی داشته. حالا میخواد توی محیط شاد و مفرح استارت آپی کار کنه. هر ساعتی دلش میخواد بره و هر ساعتی که دلش میخواد با کنسول پلی اسیشن شرکت فیفا بازی کنه. دو برابر پدرش هم دریافتی داشته باشه. بعضی ها هم میگن ما میخوایم با راه اندازی استارت آپ خودمون تا دو سال دیگه دیجی کالای صنعت فیلان بشیم!
هیچ اشکالی نداره ما برای زندگیمون سطح کیفیت بالاتری رو در نظر بگیریم. من اصلا با این مشکلی ندارم که یک جوون ایده های بلند پروازانه ای در سر داشته باشه. اما سوال من اینجاست. تصویر ذهنی ما از استارت آپ و کسب و کار آنلاین چقدر بر مبنای تبلیغات و جار و جنجال ها است و چقدر به شکل علمی و آکادمیک کسب و کار آنلاین رو میشناسیم؟ اگه مفاهیم توی ذهنمون بیش از حد کلی هستند و در مورد جزئیات به شکل مستند و علمی چیزی توی چنته نداریم. شاید بهتر باشه بیشتر فکر کنیم.
در عمل اتفاقات به شکل دیگه ای پیش میرن. یه جوون که میتونه از زندگی لذت ببره و به شکل معقولی پیشرفت کنه. تمام سرمایه زندگیش رو نقد میکنه و تموم اعتبارهای اجتماعیش رو برای راه اندازی یک استارت آپ خلاق! خرج میکنه. ایده ای که تحت تاثیر هیجان جامعه ایجاد شده . هیچ گونه آموزش عمیق و معقولی پشتش نیست.
تعداد زیاد آدم میشناسم که صبح به دفتر استارت آپ خودشون میرن. به در و دیوار خیره میشن. دلشون میخواد به صاحب ملک زنگ بزنن و بگن جون مادرت بیا این کلید رو بگیر و از شر این کابوس خلاصم کن. استارت آپ که چه عرض کنم. آفتابه لگن صد دست، شام و ناهار هیچی!
کاسبان استارت آپ
وقتی پیگیر تب و تاب استارت آپ ایران شدم دیدم تعداد آدم هایی که خیلی رسانهای در حوزه استارت آپ شو آف میکنن زیاد نیست. و اصولا حلقه نانوشته ای رو در لایه های پایین روابط این آدم ها با هم میتونی پیدا کنی. فلان رسانه فعالیت های فلان شرکت رو به خوبی پروموت میکنه. فلان رسانه ای که تازه راه افتاده تعداد زیادی درخواست تبلیغ براش وجود داره. مدیر فلان وبلاگ رو از طریق سردبیر فلان مجله میتونی پیدا کنی و…
از طرفی بخشی از آدم هایی که سال های پیش کسب و کارهایی رو در راستای آموزش استارت آپ لانچ کرده بودند. با استفاده از دایره روابطی که در اثر برگزاری همین دورهها و رویدادها به دست آوردند. در دو سه سال گذشته استارت آپ خودشون رو راه انداختند و هنوز هم زیان ده هستند. اما به لطف سرمایه گذار غمی به دل راه نمیدند. بعضی دیگه هم هنوز نتونستند این کار رو بکنن اما به هر حال بد نیست. آب باریکهای هست خدا را شکر
بعضی از کسب و کارها هم اصولا با وجود استارت آپهای سر در گم رونق بیشتری میگیرن. مثل فروشندگان تبلیغات کلیکی، بیلبوردها و ریپورتاژ آگهی ها
در قسمت پایانی این مطلب توضیح میدم که اصلی ترین کار برای راهاندازی استارت آپ تیم سازی است. اصولا استارت آپ ها بعد از شکست اعضای با تجربهای رو به بازار تشنه کار سرازیر میکنند. تجربه های که به قیمت سنگینی ایجاد شدند اما به قیمت معقول تری در اختیار گرفته میشن.
نکته هایی که من فکر میکنم مهم هستند
تا الان رنگ و بوی مطلب خیلی به تئوری توطئه نزدیک بود. نوبتی هم باشه نوبت گقتن حرفهاییه که کمتر جایی گفته میشه…
حرفهایی که الان میزنم حاصل مشاهدات غیر علمی و نتیجه گیریهای شخصی منه:
- تعداد زیادی از کسب و کار های اینترنتی بر خلاف تصویر دلفریبی که از خود نشون میدن زیان ده هستند و به بنبست خواهند رسید. (مشهور ها رو فراموش کنید تعداد کسب و کارهای اینترنتی خیلی بیشتر از این حرف هاست)
- بیشتر استارت آپ های واقعی که واقعا موفق هستند. توسط یه شخص متخصص در حوزه برنامه نویسی که در عین حال استعداد مدیریتی بالایی هم داشته تاسیس شدن. دقت کنید که هر دو حوزه را با هم داشته! البته تعداد فراوانی کسایی که در هر دو زمینه استعداد بالایی داشته باشند خیلی کمه
- مهم ترین چیز برای شروع یک استارت آپ «تیم» هستش نه ایده!
- کسب و کارهای اینترنتی بسیار بزرگ و مشهور بیشتر از اونی که دنبال سود الان باشن. دنبال ایجاد یک اکو سیستم قوی هستند که در آینده به سود دهی میرسه. اکوسیستمی از مشتریان و همچنین تیم داخلی. پس براشون توجیه داره که فعلا زیان ده باشن. نقدینگی لازم رو برای پرداخت هزینهها رو هم دارند.
- محیط های استارت آپی شاد و مفرح و صمیمی هستند اما بسیار جدی و سخت کوش هم هستند. (تاب و سرسره رو فراموش کنید!)
قبلا پستی در مورد کسب و کارهای اینترنتی در همین وبلاگ تکنوکرات نوشته بودم که از جنبههای دیگه ای این موضوع رو بررسی میکرد.
اگه به جاهایی از این مطلب انتفادی دارید یا فکر میکنید چیزی از قلم افتاده خوشحال میشم در قسمت نطرات با هم تعامل داشته باشیم.
سلام
من خسته شدم از تب و تاب استارتاپی، اما همچنان علاقمندم که به نوعی و سبکی مناسب خودم وارد حوزه تجارت الکترونیک بشم
امیدوارم در آینده بتونم اینکار رو بکنم
شما رو از وبلاگ صدرا پیدا کردم؛ فکر میکنم همکلاسی باشیم 😉
صمیمانه از اینکه وبلاگم رو میخونید ممنونم.
با من که بعید میدونم همکلاسی بوده باشید اما اگه با صدرا همکلاسی بودید. خوشا به سعادتتون
صدرا از معدود کسایی که ذهن تحلیلگر و بیان شفاف و رسایی داره
نوشتهٔ بسیار جالبی بود و حرف دل خیلی ها رو زد. خیلی خوب مینویسی لطفا با همین فرمون ادامه بده
مهدی ممنون از توجهت
بنظرم اگر به جای برنامه نویس از واژه متخصص یک زمینه استفاده کنیم بهتره خیلی ها هم طراح هستن، وبلاگ نویس هستند و استارتاپ دارند، فقط برنامه نویس ها نیستند که میتونن استارتاپ موفق داشته باشند یا دارند، من خیلی ها رو دیدم که وبلاگ نویس بودند و موفق بودن
آرش ممنون از نکتهای که گفتی. حتما توی متن اعمال میکنم
تحلیل خوبی بود. با شما در ۸۰ درصد مواردی که ذگر کردین هم عقیدهام.
قطعا ترتیب ارزش کسبوکارهای نوپا میتونه به شکل زیر باشه:
۱. کسبوکار بزرگی که سرمایه جذب نکرده و سودآور است.
۲. کسبوکار کوچکی که سرمایه جذب نکرده و سودآور است.
۳. کسبوکار بزرگی که سرمایه جذب کرده و سودآور است.
۴. کسبوکار کوچکی که سرمایه جذب کرده و سودآور است.
۵. کسبوکار کوچکی که سرمایه جذب نکرده و زیانده است.
۶. کسبوکار بزرگی که سرمایه جذب نکرده و زیانده است.
۷. کسبوکار کوچکی که سرمایه جذب کرده و زیانده است.
۸. کسبوکار بزرگی که سرمایه جذب کرده و زیانده است.
موفق باشید.
فکر کنم این مطلب از روزنوشته را دیدهاید، ولی ۴ سال پیش محمدرضا شعبانعلی در مورد کسب و کارهای آنلاین پیش بینی مشابهی انجام داده بودند.
https://goo.gl/IKVsIg