اگه تا به حال اصطلاح سیگنال های مبهم یا Mixed Signals به گوشتون نخورده؛ احتمالاً رفتارهای غیر شفاف، متضاد و مبهم زیادی از افراد مختلف جامعه رو به چشم دیدید. وقتی لبخندها و حرفهای آدما با رفتارشون در تضاده. همچین وقتایی هر چقدر سعی در رفع ابهام میکنیم؛ کمتر نتیجه میگیریم. جملات از موضوعی به موضوع دیگه پرت میشن و انگار هیچکس حرف ما رو نمیفهمه!
وقتی که اوضاع با حرفها در تضاد است
بارها در شرایطی قرار گرفتم که افراد طبق انتظار رفتار نمیکردن. قول میدادن که تا فردا جواب میدن اما فردایی در کار نبود. وقتی هم من دلخور میشدم. هزار تا بهونه میآوردن.
همیشه بنا را بر صِحَّت گفتهها میذاشتم و اصولاً معتقد بودم حق نتیجهگیری و قضاوتی به جز گفتههای خود اون شخص ندارم. اما مگه حادثه، یه اتفاق نادر و خارج از کنترل نیست؟ پس چرا همیشه برای اینکه اوضاع طبق گفتهها پیش نره؛ دلیل و حادثهای هست؟!
شاید بهتر باشه چند تا مثال بزنم. فراخوانی به شکل عمومی داده میشد. وقتی برای شرکت در اون فراخوان داوطلب میشدم؛ انگار که مسئولین با این موضوع مشکلی داشته باشن. اما چیزی نمیگفتن و فقط بهانه میآوردن. موعد تمدید اجاره دفتر بود و من رقم پیشنهادی خودم رو برای تمدید قرار داد داده بودم اما هیچ پاسخ شفافی از صاحب ملک به من داده نمیشد. طبق قرارداد کاری وظیفه پشتیبانی یک سرویس به عهده من بود اما با اینکه به کمک من احتیاج داشتن؛ مشکلات رو به من نمیگفتن!
این موضوع منحصر به مسائل کاری و رسمی نیست. خیلی از مواقع، ما به شکل نانوشتهای در شرایطی هستیم که به خاطر اون شرایط انتطاراتی داریم. از دوست صمیمیون انتظار احوالپرسی گرم داریم. به خاطر عضویت در یک جمع دوستانه انتظار داریم که از احوال و اتفاقات اون گروه با خبر باشیم. وقتی در یک رابطه عاطفی هستیم؛ لازم نیست کلیه تعهدات و انتظاراتمون رو مکتوب کنیم. هر دو طرف خوب میدونن که حدود تعهدات و انتظاراتشون از هم چیه…
شاید من زیاد حساسیت نشون میدم. شاید این موارد چیزهایی نیست که ارزش فکر کردن داشته باشه! اما به هر حال همین تضادهای کوچیک و هزار مثال دیگه، هر آدمی رو دچار پریشونی میکنه. و آزاردهنده تر از همه اینکه طرف مقابل تظاهر میکنه اصلا چیز غیر معمولی در جریان نیست!
سیگنال های مبهم یا Mixed Signals
اصطلاح سیگنال های مبهم یا Mixed Signals رو چند ماه پیش برای اولین بار در یکی از فایلهای رادیو مذاکره شنیدم. فایل پنجم از سلسله فایلهای ترفندهای مذاکره که توسط محمدرضا شعبانعلی تهیه و منتشر میشه. در این فایل صوتی مفهوم سیگنال مبهم به خوبی توضیح داده شده. با شنیدن اون حرفها انگار که قفلی از روی دلم برداشته باشن. تازه فهمیدم تمام این اتفاقات نه تنها زاییده حساسیتهای ذهن من نیستند بلکه به شکل یه ترفند مشخص و تعریف میشن و برای خودشون اصطلاح و جای بحث دارن.
اگه دیدید که رفتار آدمها با شما گاهی صمیمی و گاهی خالی از صمیمیته. اگه رئیس توی شرکت گاهی به شما خیلی میدون میده و گاهی اصلا وجودتون رو در نطر نمیگیره. اگه پارتنر زندگیتون گاهی همراه و گاهی غریبه است. نگران نباشید. شما دچار توهم نشدید. عدم اعتماد به نفس باعث آزردگیتون نشده و نیازی به مراجعه روانپزشک برای این مورد ندارید. (البته به روانکاو حتما سر بزنید).
آدمها وقتی تمایلی برای ادامه یک رابطه یا همکاری ندارن؛ اما به هر دلیلی نمیتونن خیلی سریع تمومش کنن. خواسته و ناخواسته رفتارهای مبهم و متضادی ازشون سر میزنه. به این رفتارها سیگنالهای مبهم یا همون Mixed Signals میگن.
دلایل زیادی برای این رفتار وجود داره. تردید، جایگزین بهتر و رفع نیاز اولیه از جمله این دلائل هستند. اعلام صریح و شفاف هزینههایی رو به همراه داره. ترس از واکنش ما، درز اطلاعات محرمانه، کدورت شدید و گناهکار شناخته شدن باعث میشه افراد به جای اونکه رابطه و یا همکاری را به سرعت قطع کنن؛ ترجیح بدن این فاصله به تدریج ایجاد بشه تا در طول زمان هزینههای اون هم کمتر و قابل کنترل تر باشه.
در مواجهه با سیگنال های مبهم چه کنیم؟
وقتی کسی با ما به صورت مبهم و متضاد رفتار کرد فقط یک معنا دارد. او دیگر تمایلی به ادامه این ارتباط ندارد! بحث و گفتگو تغییری در اوضاع ایجاد نخواهد کرد. حتی به زبان آوردن ترفند حریف هم کاری از پیش نخواهد برد. بهتر است همانطور که طرف مقابل خود را آرام و بیاطلاع جلوه میدهد. ما هم به آرامش و بیاطلاعی تظاهر کنیم. اما بدانیم که در آیندهای نه چندان دور چیزی از این ارتباط باقی نخواهد ماند و خود را برای شرایط جدید آماده کنیم.
اگر دوست دارید دقیقتر بدونید
با دانلود قسمت پنجم ترفندهای مذاکره میتونید در مورد این موضوع اطلاعات بیشتری به دست بیارید. حتماً به توضیحات مفصل محمدرضا شعبانعلی رو در مورد سیگنالهای مبهم Mixed Signals گوش بدید.
مثالها و توضیحات در این فایل بسیار گویاتر، دقیقتر و علمیتر از توضیحات من در این پست هستند. پیشنهاد میکنم که لذت گوش دادن به این مفاهیم رو از دست ندید.
قبل از اینکه با مفهوم سیگنال مبهم Mixed Signals آشنا بشم یک مطلب با عنوان «پنهان کاری جایگزینی برای دروغ» در همین وبلگ منتشر کردم که خوندن اون هم میتونه جالب باشه. در صورتی که شما هم اطلاعاتی در این باره دارید خوشحال میشم تا نطرتون رو بدونم و یا اگه منابع دیگه ای سراغ دارید بهم بگید تا به پست اضافه کنم.
موضوع خیلی جالبی بود.ممنون که مطرح شد.
من فکر می کنم یکی از دلایلی که توی روابط دوستی یا هم کلاسی سیگنال های مبهم اتفاق میفته بی معرفت شدن افراد و استفاده ابزاری از آدم هاست.به نظر من اینکه گاهی یک انسان با آدم صمیمیه و گرم و گاهی نیست اینه که در مواقعی که بهت کار داره تو رو میشناسه و بعد از اون دیگه نیازی نمی بینه که باهات گرم باشه.متاسفانه این مورد رو خیلی دیدم توی دوران تحصیل. گاهی انسان رو فراموش می کنیم.
نوشتهی جالبی بود.
قبلا به رادیو مذاکره گوش کرده بودم، اما به این مبحص توجه نکرده بودم، ترغیب شدم که دوباره قسمت پنجم رو گوش بدم.
شاید اصطلاح «با یک دست پس می زنه با یک دست دیگه پیش میکشه» هم مشابه همین موضوع باشه.
خیلی وقتها که چنین رفتارهایی را میبینم با خودم فکر میکنم آیا واقعاً لزومی داره که همه رفتارهای جامعه مورد درک و خوشایند ما باشه؟ البته قبول دارم که زندگی در جامعهای که همه چیزش واضح و صریحه بهتر از زندگی در جامعهای پر از سیگنالهای مبهمه. منتها نمیدونم که آیا اصلاً چنین جامعهای وجود داره؟
یک اصطلاح مشابه دیگه هم یادم اومد: توی آب نمک خوابوندن.
اتفاقاً مسائل مالک و مستاجر و روابط زوجها (جوانترها به خصوص) پر از چنین سیگنالهای هستش. مثال خوبی زدید.
همونجوری که اشاره کردی جامعهای که همه چیزش واضح و صریحه بهتر از زندگی در جامعهای پر از سیگنالهای مبهمه و به همین دلیل لازمه تا سیگنالهای مبهم رو بشناسیم و در مقابلشون ابتکار عمل رو از دست ندیم. اما منظور من اصلا این نبود که خودمون هم دست یه اقدامات مبهم بزنیم.
همم.
مدتها از بعضی افراد چنین رفتارهایی میدیدم.و همیشه برام سوال بود که چرا وقتی با یکی تو رابطه هستم چرا باید این کار رو بکنه ؟
چرا صمیمیترین دوستانم باید چنین رفتارهایی باهام انجام بدن ؟
امروز فکر کنم چوابم رو گرفته باشم .
اما چیکار باید کرد ؟ما هم باید آروم آروم تلاش کنیم برای اینکه این کانکشن (!) قطع بشه ؟ یا اینکه باید بهشون ضدحمله زد و یهو رابطه رو قطع کرد .
احتمالاً سوال بعدی که پیش میاد اینه که خب اوکی یعنی تمام راهها باید به قطع رابطه و همکاری و … ختم بشه ؟
یا اصلاً منطقی هست که بشینیم با طرف یا طرفین صحبت کنیم برای حل ؟
اگه به تمام این جوابها هم برسیم بازم سوالی که پیش میاد برام اینه که :
آدمها چرا اینقدر عجیب هستن ؟؟؟؟
در پاسخ سوال «چیکار باید کرد» همونطور که گفتم لازم نیست کاری بکنیم. فقط دست از تلاش برای شفاف سازی برداریم. چون از قدیم گفتن «آدم خواب را میشه بیدار کرد اما آدمی که خودش رو به خواب زده، هرگز!». موضوع اینه که اتفاقاتی در طرف دیگه بازی داره میافته که از حوزه تصمیم و اختیار ما خارجه. پس به جای اینکه کاری کنیم بهتره دست از هر گونه اقدامی برای تغییر نظر طرف مقابل برداریم و در عوض تمام تمرکزمون رو روی پیدا کردن جایگزینی برای شرایط فعلی بزاریم.
آیا بیخیال شدن و به قولی give Up کردن راه حل درستی هست ؟
بیخیال موضوع بشیم و وقتمون رو بزاریم برای کار بهتری
شاید واژه بیخیال شدن توصیف درستی نباشه. اما به نظر من بهترین واکنش درک واقعیت و به فکر جایگزین بودنه
فرض کن برای استخدام مصاحبه دادی و اون شرکت دارن به تو سیگنال مبهم میدن. تلاش برای اینکه اونها رو مجبور به شفافیت کنی کار بیخودیه. کافیه این رو درک کنیم که وقتی سیگنا مبهم از طرف کسی میاد یعنی یه کاسهای زیر نبمکاسه هست. من ترجیح میدم روی دیوار یه همچین آدمی یادگاری ننویسم 🙂